مریم موحدی بندرتیاب

 خانه
جهاد با نفس .تهذیب نفس
ارسال شده در 27 آذر 1396 توسط مريم موحدي در بدون موضوع

چرا خدا به لقمان حکمت داد؟/امام صادق(ع): لقمان «علم مبارزه با نفس» فرا می‌گرفت
در جلسات قبل دریافتیم «جهاد با نفس» تنها مسیر برای تعالی و بهبود زندگی و بندگی است و در نهایت تنها راه برای رسیدن به قرب پروردگار متعال است. طبیعتاً باید پس از پذیرفتن این اصل به سراغ راه‌کار‌ها و اقدامات عملی برویم.

در این مسیر، به عنوان مقدمه باید به دنبال «علمِ مبارزه با نفس» باشیم و آگاهی‌های مورد نیاز در این زمینه را فرا بگیریم. یادگرفتن چنین علمی خیلی ارزشمند است. این علم مجموعه‌ای از آگاهی‌هاست که ضمن بیان مبانی، راه‌های جهاد با نفس و پیچیدگی‌های آن را برای ما مشخص می‌کند.

از امام صادق(ع) پرسیدند چرا خدا به لقمان حکمت داد و چرا این‌قدر آدم ارزشمندی شد؟ امام صادق(ع) در پاسخ، ابتدا به شیوۀ زندگی و برخی رفتارهای خوب لقمان اشاره می‌کنند و بعد می‌فرماید: لقمان کسی بود که فکر می‌کرد و عبرت می‌گرفت و علم مبارزه با هوای نفس را آموزش می‌دید تا بوسیلۀ آن بر هوای نفس خود غلبه کند و با نفس خود مجاهده نماید و و خودش را از شرّ شیطان محافظت کند.. به همین دلیل بود که خداوند به لقمان حکمت و عصمت داد؛ سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنْ لُقْمَانَ‏ وَ حِكْمَتِهِ الَّتِي ذَكَرَهَا اللَّهُ عَزَّوَجَلَّ، فَقَالَ: أَمَا وَ اللَّهِ مَا أُوتِيَ لُقْمَانُ الْحِكْمَةَ بِحَسَبٍ وَ لَا مَالٍ وَ لَا أَهْلٍ وَ لَا بَسْطٍ فِي جِسْمٍ وَ لَا جَمَالٍ وَ لَكِنَّهُ كَانَ رَجُلًا قَوِيّاً فِي أَمْرِ اللَّهِ مُتَوَرِّعاً فِي اللَّه‏ … وَ يَعْتَبِرُ وَ يَتَعَلَّمُ‏ مَا يَغْلِبُ‏ بِهِ‏ نَفْسَهُ‏ وَ يُجَاهِدُ بِهِ هَوَاه ُوَ يَحْتَرِزُ بِهِ مِنَ الشَّيْطَانِ فَكَانَ يُدَاوِي قَلْبَهُ بِالْفِكْرِ وَ يُدَاوِي نَفْسَهُ بِالْعِبَرِ- وَ كَانَ لَا يَظْعَنُ إِلَّا فِيمَا يَنْفَعُهُ- فَبِذَلِكَ أُوتِيَ الْحِكْمَةَ وَ مُنِحَ الْعِصْمَةَ ؛ تفسیر قمی/ج2/ص162)‏

باید یک برنامۀ آموزشی برای «راه‌های مبارزه با هوای نفس» داشته باشیم
ما برای درک مبانی و راه‌های مبارزه با هوای نفس باید آموزش ببینیم و یک برنامۀ آموزشی داشته باشیم. باید به دنبال آموختن علم جهاد با نفس باشیم. البته ممکن است این علم را «علم اخلاق» یا «علم تربیت» و یا به تعبیر بهتر «علم تهذیب نفس» بنامند، ولی در واقع این دانش به تعبیر امیرالمومنین(ع) آگاهی از «نظام دین» است.( نِظامُ الدِّينِ مُخالَفَةُ الهوي؛ غررالحکم/6427)

امام صادق(ع) در ادامۀ روایت می‌فرماید: «لقمان قلب خود را با فکر کردنِ زیاد و نفس خود را با عبرت‌ها مداوا می‌کرد؛ فَكَانَ يُدَاوِي قَلْبَهُ بِالْفِكْرِ وَ يُدَاوِي نَفْسَهُ بِالْعِبَر» یعنی بسیاری از مسائل این علم را با فکر کردن و عبرت گرفتن از تجربه‌ها نیز می‌توان دریافت، و دین تنها یک راهنماست. لازمۀ این سخن آن است که علوم تجربی هم می‌توانند هم جهت با دین، انسان را در مسیر مبارزه با هوای نفس کمک کنند. تعبیر «عبرت گرفتن» که در روایات زیاد به چشم می‌خورد فرقی با تجربه ندارد. عبرت یعنی از تجربیات خوب استفاده کردن و علوم تجربی منظم شدۀ تمام تجربیات انسان‌هاست که طی قرون و اعصار در موضوعات مختلف انباشته شده و نظم گرفته است. دین می‌تواند علوم تجربی را راهنمایی کند و علوم تجربی هم در مسیر رشد خود حتماً به همان حرف‌های دین می‌رسند.

مبارزه با نفس به انسان حکمت می‌دهد/لقمان علاوه بر حکمت، عصمت هم یافته بود
امام صادق(ع) در ادامه روایت، می‌فرماید: لقمان نزدیک نمی‌شد مگر به چیزی که نفعش در آن باشد. (تبعیت کردن از هوای نفس به ضرر انسان است و نفع انسان در مخالفت با هواس نفس است) به همین دلیل (یعنی به دلیل فراگیری دانش مبارزه با نفس و ممارست در جهاد با نفس و …) به لقمان حکمت و عصمت داده شد؛ وَ كَانَ لَا يَظْعَنُ إِلَّا فِيمَا يَنْفَعُهُ- فَبِذَلِكَ أُوتِيَ الْحِكْمَةَ وَ مُنِحَ الْعِصْمَةَ.»‏(منبع پیشین)

به این فکر کنید که چرا مبارزه با نفس به انسان حکمت می‌دهد و او را تولیدکنندۀ علم قرار می‌دهد و راه طولانی فهمیدن پیچیده‌ترین قواعد عالم را برای او کوتاه و سهل می‌کند؟ و چرا انسان را به حد عصمت اکتسابی می‌رساند؟

خدا به لقمان عصمت عنایت کرد، چون واقعاً دنبال «مبارزه با نفس» بود
بر اساس فرمایش امام صادق(ع)، خداوند علاوه بر حکمت، به لقمان عصمت هم عطا کرد. برخی وقتی سخن از «عصمت» برای غیر از ائمۀ معصومین می‌شود، حساسیت منفی پیدا می‌کنند. در حالیکه سخن گفتن از عصمت اکتسابی در اثر تقوا و مبارزه با هوای نفس و اخلاص بارها در روایت‌ها آمده است. مثلاً امام باقر(ع) می‌فرماید: «اگر خداوند متعال، حسن نیت را در کسی ببیند او را در پناه عصمت قرار می‌دهد؛ إِذَا عَلِمَ اللَّهُ تَعَالَى حُسْنَ نِيَّةٍ مِنْ أَحَدٍ اكْتَنَفَهُ‏ بِالْعِصْمَة»(اعلام الدین/ص301) این می‌شود عصمت اکتسابی. خداوند به لقمان هم، عصمت عنایت کرده است، چون او واقعاً دنبال مبارزه با نفس بوده است.

آیت الله بهجت(ره) در بیانی می‌فرمایند: شرط نبوت و وصايت، عصمت است؛ اما بر اين كه «عصمت، اصلا تحققش منحصر به نبى و وصى است»، دليل نداريم. زيرا در زيد بن على بن الحسين(عليهم السلام) احتمال عصمت مى‌دهيم؛ من احتمال حسابى، حتى بالاتر از احتمال مى دهم، كه ايشان معصوم از خطيئه بوده نه معصوم از خطا. در جايى - گويا در تفسيرش - مى گويد: «معصوم همان پنج تن بودند» كه پيداست در اين مساءله با معصوم (عليه السلام) گفتگو نكرده؛ اما هم خودش و هم پسرش (يحيى)با آن جوانى‌اش، معصوم از خطيئه بودند. و امام صادق (عليه السلام) فرموده است: «خدا عمويم زيد را رحمت كند؛ اگر پيروز مى‌شد، حق ما را به ما وا مى‌گذاشت.» همين طور در حضرت ابوالفضل و على بن حسين (كه در كربلا شهيد شد) و اين همه اصحاب سيدالشهداء؛ صحبت احتمال نيست واقع عصمت در اينها محرز است. و همچنين براى مقداد و سلمان؛ آيا مى‌شود بگوييم عصمت ندارند؟ بلكه نزديك عصر ما هم ديده شده كسانى كه مدعى بودند: «معصيت بجا نياورديم عالما و عامدا؛ از روى علم و عمدا، معصيت بجا نياورديم.» (گوهرهاى حكيمانه/58)

بعد از کسب آگاهی، اولین اقدامی که باید در مسیر «جهاد با نفس» انجام دهیم چیست؟/ به سادگی نمی‌توان اولین اقدام را تعریف کرد چون وجود انسان ذوابعاد است
بعد از کسب آگاهی و وقتی پذیرفتیم که تنها مسیر ما مبارزه با نفس است و به اهمیت و ضرورت آن پی بردیم، این سؤال مطرح می‌شود که اولین اقدامی که باید در این مسیر انجام دهیم چیست؟ به این سادگی نمی‌توان اولین اقدام را در وجود انسان تعریف کرد چون وجود انسان دارای ابعاد مختلف است و هروقت از اولین اقدام سخن می‌گوییم، این سؤال پیش می‌آید که اولین اقدام در کدام ساحت از ساحت‌های وجودی انسان؟

به عنوان مثال، از جهت انواع روابط انسان، شاید بتوان گفت، از جهت رابطۀ انسان با خدا، اولین اقدام درست کردن نماز است، و از جهت رابطه با اطرافیان، اولین اقدام ظلم نکردن است. در رابطۀ با کنترل رفتار نیز به سادگی نمی‌شود گفت که من اول باید چشم خود را کنترل کنم یا اول گوش یا زبان خود را کنترل کنم.

همچنین انسان غیر از اعمال و روابط مختلف، مراتب وجودی مختلفی هم دارد. یعنی علاوه بر مرتبۀ «عمل و رفتار»، در مرتبۀ «فکر و اندیشه» یا در مرتبۀ «احساسات و علایق» هم می‌تواند فعالیت‌هایی انجام دهد. در اینجا نیز پرسش‌هایی پدید می‌آید: آیا اولین اقدام، اقدام در مرحلۀ اندیشه است یا اقدام در مرحلۀ عمل و رفتار است یا اقدام در مرحلۀ گرایش‌ها و احساسات؟ در اینجا هم به سادگی نمی‌توان تعیین کرد که اولین اقدام در کدام مرتبه یا مرحله باید باشد.

البته از یک جهت گفته می‌شود اولین قدم، اقدام در مرحلۀ گرایش‌ها است. زیرا این یک واقعیت روشن است که تا وقتی انسان گرایش به فهمیدن یک مسئله یا انجام یک عمل نداشته باشد، به سراغ آن نمی‌رود. اما آنچه مسئله را پیچیده می‌کند، این است که خداوند انسان را بدون گرایش نیافریده، و از همان ابتدا فطرتاً در تمام انسان‌ها، گرایش‌هایی را قرار داده است. به همین دلیل است که در بسیاری از مواقع، اولین اقدام، اقدام در مرحلۀ گرایش‌ نیست. چون یک سلسله گرایشات خوب در انسان موجود هستند و نیاز به کسب آنها نیست.

اولین قدم «مبارزه با نفس» پس از آگاهی: داشتن نگرش «بدترین دشمن» به نفس خود/باید یک برداشت بسیار بد و دشمنانه از نفس داشته باشیم
با همۀ پیچیدگی‌های روح انسان که موجب شده معرفی اولین قدم بسیار سخت باشد، یک اقدام را به عنوان اولین قدم می‌توان معرفی کرد و آن هم اینکه انسان در مسیر مبارزه با هوای نفس، در اولین قدم به دنبال این باشد که نگرشی که به نفس باید پیدا کند، همان نگرشی باشد که به بدترین دشمن خود دارد. یعنی نگرش انسان به «نفسِ خود» و به «انانیت خود» باید به گونه‌ای باشد که او را موجود بسیار بدی بداند و از او یک برداشت دشمنانه داشته باشد.

آگاهی کفایت نمی‌کند؛ باید نگاه ما به نفس بسیار با ثبات و عمیق باشد و این نیاز به دقت و صرف وقت دارد؛ که ضمن مبارزه با هوای نفس باید انجام بگیرد.

خیلی‌ها قبول ندارند که نفس آنها موجود بد و خطرناکی است و حتی با نفس خودشان رفیق هستند!
خیلی‌ها قبول ندارند که نفس آنها موجود بدی است و از آن احساس خطر نمی‌کنند و حتی با نفس خودشان رفیق هستند! در حالی که واقعاً باید این اتفاق برای ما بیفتد که نفس خودمان را دشمن خودمان بدانیم و این احساس و نگرش را داشته باشیم که گرایش‌های پست و نفسانی ما (که همان هوای نفس است) بسیار بد و خبیث هستند و اگر آن را دشمن خود ندانیم و با آن مبارزه نکنیم، به یک موجود لوس، نُنُر، بی‌منطق و خطرناک تبدیل خواهد شد.

پیامبر(ص): بدترین دشمن تو نفس توست/ برای مبارزه با نفس، باید ابتدا نفس را دشمن خود بدانیم

پیامبر گرامی اسلام(ص) می‌فرماید: «بدترین دشمن تو نفس توست که در درون توست؛ أَعْدَى عَدُوِّكَ‏ نَفْسُكَ‏ الَّتِي بَيْنَ جَنْبَيْك‏»(مجموعۀ ورّام/ج1/ص59) باید باور کنیم که نفس ما دشمنی است که می‌خواهد ما را ذلیل و نابود کند. نه تنها باید این نفس خطرناک را ارباب خودمان قرار ندهیم، بلکه حتی با او رفاقت و دوستی هم نباید داشته باشیم و حتی نسبت به او بی‌تفاوت هم نباید باشیم. چون بی‌اعتنایی و غفلت از این دشمن بی‌رحم و خطرناک، ما را بیچاره می‌کند. برای مبارزه با نفس، باید ابتدا نفس را طرف مقابل خود ببینیم و او را دشمن بدانیم، تا او را زمین بزنیم و الا او ما را به زمین خواهد زد.

باید احساس خودمان را نسبت به نفس خود تغییر دهیم و او را واقعاً دشمن خود بدانیم؛ دشمنی که هر لحظه می‌خواهد به ما صدمه بزند و ما را ذلیل کند. نباید در خوش خیالی به سر ببریم و احساس امنیت کاذب ما را در دام دشمنی‌های پنهان او بیفکند.

امام کاظم(ع): مجاهده با نفس، مانند «جهاد با دشمن» بر تو واجب است/ای کاش صدا و سیما جنایات دشمن در منطقه را نشان می‌داد تا مردم بدانند دشمن یعنی چه؟

امام کاظم(ع) به یکی از یاران خود می‌فرماید: با نفس خودت مجاهده کن تا او را از هوی باز بداری که این کار مانند جهاد با دشمن بر تو واجب است؛ جَاهِدْ نَفْسَكَ لِتَرُدَّهَا عَنْ هَوَاهَا فَإِنَّهُ وَاجِبٌ عَلَيْكَ كَجِهَادِ عَدُوِّكَ»(تحف العقول/ص399)

ای کاش صدا و سیمای ما این راهبرد را می‌پذیرفت که جنگ منطقه و جنایات دشمن را یک‌مقدار بیشتر به مردم نشان می‌داد تا مردم بدانند دشمن یعنی چه؟ مثلاً یک مقدار به آن چندصد نفری که سر بریده شدند یا یکی یکی با گلوله کشته شدند، می‌پرداخت تا مردم ببیند و مفهوم «دشمن» را درک کنند.

دشمن‌شناسی و دشمن‌باوری خوبی نداریم/ ابلیس سعی می‌کند ما را از دشمن غافل کند/ هیچ آدم عاقلی به دشمنِ خونی و تا دندان مسلح خود بی‌اعتنایی نمی‌کند/ فیلمی که باید یک بار نگاه کنیم و بارها به آن فکر کنیم
ما دشمن‌شناسی و دشمن‌باوری خوبی نداریم و این‌گونه مفاهیم، کمی در ادبیات ما غریب هستند. ابلیس هم خیلی سعی می‌کند ما را خام کند و از دشمن غافل کند. الان که دشمن هست چرا نباید متوجه باشیم و چرا باید حضور او را نادیده بگیریم؟ هیچ آدم عاقلی به دشمن خونی و تا دندان مسلح خود بی‌اعتنایی نمی‌کند. هیچ آدم با شعوری در کنار دشمن بی‌رحم خود احساس امنیت نمی‌کند.

آن فیلمی که نشان می‌دهد سر یک کشیش مسیحی را می‌بُرند باید یک بار نگاه کنیم و بارها به آن فکر کنیم. باید قیافۀ آن کسی که خیلی راحت دارد سرِ آن کشیش را جدا می‌کند ببینیم که چگونه این کار را انجام می‌دهد تا رذالت و خباثت دشمن را باور کنیم. اگر چنین دشمنی به دست شما بیفتد او را نمی‌زنید؟ امام صادق(ع) می‌فرماید: «نفس ما بدتر از آن دشمن است». باید این برای ما جا بیافتد که نفس ما دشمن ماست و باید همان‌طور که دشمن خود را می‌زنیم، نفس خودمان را هم بزنیم و آن را ذلیل کنیم.

اگر بفهمیم دشمن‌ترین دشمن‌، نفس ماست تحمل دشمنی‌های مؤمنین به ما، برای‌مان آسان خواهد شد
امیرالمؤمنین(ع) در وصیت خود می‌فرماید: «الله الله در جهاد با نفس که دشمن‌ترین دشمنان با شماست؛ وَ اللَّهَ اللَّهَ‏ فِي‏ الْجِهَادِ لِلْأَنْفُسِ؛ فَهِيَ‏ أَعْدَى‏ الْعَدُوِّ لَكُم‏»(دعائم الاسلام/2/352) اگر ما بفهمیم که دشمن‌ترین دشمن‌مان نفس ماست، تحمل دشمنی‌های مختصر مؤمنین در اطراف ما برایمان آسان خواهد شد. البته حساب کفار و منافقان معاند که با اسلام و مسلمین دشمنی دارند جداست؛ با آنها هم باید دشمنی کرد.

امیرالمؤمنین(ع): آغاز گناهان، تصدیق نفس و اعتماد به آن است
امیرالمؤمنین(ع) در ادامۀ وصیت خود می‌فرماید: «ابتدا و آغاز گناهان تصدیق کردن نفس (یعنی نفس خود را تکذیب نکنیم و فکر کنیم نفس ما خوب است و خطری ندارد) و تمایل پیدا کردن و اعتماد به هوای نفس است؛ وإنَّ أوَّلَ المعاصِي تَصدِيقُ النَّفسِ، والرُّكُونُ إلى الهَوَى‏»(دعائم الاسلام/2/352) لازمۀ ترک این اولین گناه این است که ما ابتدا نفس را تکذیب کنیم یعنی با آن بد بشویم.

غیر از دشمن گرفتن نفس، باید به زشت بودن نفس هم توجه کنیم/ نفس انسان یک موجود خبیث، کثیف، بی‌حیا و طغیانگر است
بنابراین اولین قدم ما تکذیب کردن نفس و دشمن گرفتن آن است. اما غیر از دشمن گرفتن نفس، باید به زشت بودن نفس هم توجه کنیم. نفس انسان یک موجود خبیث، کثیف، بی‌حیا و طغیانگر است. وقتی می‌گوییم نفس بد، منظورمان همان بخش پست نفس است که تمایل به دنیا دارد، و الّا روح انسان مراتب بسیار زیبایی هم دارد که خداگونه است.

خداوند متعال در حدیث معراج خطاب به حبیب خود رسول اکرم(ص) می‌فرماید: «ای احمد! با خوش‌پوشی و خوش‌لباسی و غذاهای لذیذ و خوش‌نشینی مأنوس نباش و خود را زینت نده و به سراغ این کارها نرو، نفس محل همۀ بدی‌هاست و نفس رفیق هر بدی‌ای است. تو او را به طاعت می‌کشانی و او تو را به معصیت می‌کشاند و تو را وادار می‌کند کارهای بد انجام دهی، وقتی سیر می‌شود طغیان می‌کند و وقتی گرسنه می‌شود شکایت می‌کند و وقتی فقیر می‌شود غضب می‌کند و عصبانی می‌شود و وقتی غنی می‌شود تکبر می‌کند (غنی شدن هم فقط با مال نیست، با هر چیزی ممکن است احساس غنی شدن پیدا کند؛ مثلاً گاهی کافی است که نفس انسان ببیند حقّ با اوست، بلافاصله تکبر می‌کند) ؛يَا أَحْمَدُ لَا تَتَزَيَّنُ‏ بِلِينِ اللِّبَاسِ وَ طِيبِ الطَّعَامِ وَ لَينِ الْوَطَاءِ فَإِنَّ النَّفْسَ مَأْوَى كُلِّ شَرٍّ وَ هِيَ رَفِيقُ كُلِّ سُوءٍ، تَجُرُّهَا إِلَى طَاعَةِ اللَّهِ وَ تَجُرُّكَ إِلَى مَعْصِيَتِهِ وَ تُخَالِفُكَ فِي طَاعَتِهِ وَ تُطِيعُكَ فِيمَا تَكْرَهُ وَ تَطْغَى إِذَا شَبِعَتْ وَ تَشْكُو إِذَا جَاعَتْ وَ تَغْضَبُ إِذَا افْتَقَرَتْ وَ تَتَكَبَّرُ إِذَا اسْتَغْنَتْ»(الجواهر السنية في الأحاديث القدسية/ص383)

مَثَل نفس مَثَل شترمرغ است، خیلی می‌خورد ولی نه بار می‌کشد و نه پرواز می‌کند/ مثل نفس، مثل خَرزهره است
در ادامۀ این حدیث قدسی می‌فرماید: «مَثَل نفس مَثَل شترمرغ است، خیلی غذا می‌خورد ولی نه بارکشی می‌کند و نه پرواز می‌کند و هیچ خدمتی انجام نمی‌دهد و مَثَل نفس مَثَل خر‌زهره (نام درختچه‌ای سمی و همیشه‌سبز) است که ظاهرش زیبا ولی بسیار تلخ و بدمزه است؛ مَثَلُ النَّفْسِ كَمَثَلِ النَّعَامَةِ؛ تَأْكُلُ الْكَثِيرَ وَ إِذَا حُمِلَ عَلَيْهَا لَا تَطِيرُ وَ مَثَلُ الدِّفْلَى‏ لَوْنُهُ حَسَنٌ وَ طَعْمُهُ مُرٌّ»

روزی ظرف فالوده‌اى خدمت امير المؤمنين(ع) آوردند و در برابر آن حضرت گذاشتند. امام(ع) به صافى و زيبايى آن نگريست و انگشت خود را به آن زد و آن را چشيد، و فرمود: همانا حلال، پاك و نيكوست و اين حرام نيست، امّا من خوش ندارم نفْسِ خود را به چيزى عادت دهم كه تاكنون بدان عادت نداده‌ام. اين ظرف را از جلو من برداريد. پس، آن را برداشتند. ( اُتِيَ أميرُ المُؤمِنينَ عليه السلام بِخِوانِ فالوذَجٍ ، فوُضِعَ بَينَ يَدَيهِ فنَظَرَ إلى صَفائهِ و حُسنِهِ ، فوَجِئَ بِإصبَعِهِ فيهِ حَتّى بَلَغَ أسفَلَهُ ، ثُمَّ سَلَّها و لَم يَأخُذْ مِنهُ شَيئا، و تَلَمَّظَ إصبَعَهُ و قالَ: إنَّ الحَلالَ طَيِّبٌ و ما هُوَ بِحَرامٍ، و لكِنّي أكرَهُ أن اُعَوِّدَ نَفسي ما لَم اُعَوِّدْها، اِرفَعوهُ عَنّي، فرَفَعوهُ؛ محاسن /2/409)

امام صادق (ع) به نقل از پدرانش فرمود: مقدارى خَبيص(حلوايى تهيه شده از آرد و خرما و کشمش و روغن) خدمت اميرالمؤمنين(ع) آوردند، حضرت از خوردن آن خوددارى ورزيد. عرض كردند: آيا آن را حرام مى دانيد؟ فرمود: نه، اما می‌ترسم نفْسم به آن علاقه‌مند شود و به دنبال آن بروم.(عَنْ جَعْفَرٍ الصَّادِقِ إِنَّ أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ عَلِيَّ بْنَ أَبِي طَالِبٍ ع أُتِيَ بِخَبِيصٍ فَأَبَى أَنْ يَأْكُلَهُ فَقَالُوا لَهُ أَ تُحَرِّمُهُ قَالَ لَا وَ لَكِنِّي أَخْشَى أَنْ تَتُوقَ إِلَيْهِ نَفْسِي فَأَطْلُبَهُ ثُمَّ تَلَا هَذِهِ الْآيَةَ- أَذْهَبْتُمْ طَيِّباتِكُمْ فِي حَياتِكُمُ الدُّنْيا وَ اسْتَمْتَعْتُمْ بِها(امالی مفید/134 و الغارات/1/59) مشابه همین داستان را برای حضرت رسول(ص) نیز نقل کرده‌اند (محاسن/2/409)

درواقع حضرت امیر(ع) چون خیلی خوشمزه بود نخوردند، و توضیح دادند که اگر من اینجا به خواستۀ نفس خودم پاسخ مثبت بدهم این نفس پُررو می‌شود و جاهای دیگر شروع می‌کند به نِق زدن و زیاده‌خواهی کردن، و بعد دیگر انسان از پس آن برنمی‌آید.

«گربه را دم حجله باید کشت» دربارۀ نفس باید انجام شود/ از همان اول باید در مقابل خواسته‌های نفس ایستاد و الّا لوس و پُررو می‌شود و دیگر از عهدۀ آن برنمی‌آییم
باید از همان ابتدا به نفس خودمان جواب منفی بدهیم و الا این نفس، لوس و نُنُر و پُررو می‌شود و بعد جاهای دیگر شروع می‌کند به نِق زدن و دیگر از عهدۀ آن برنخواهیم آمد؛ خواسته‌هایش هم تمامی ندارد و تا انسان را بدبخت نکند دست بردار نیست. پس آدم عاقل کسی است که از همان اول در مقابل خواسته‌های نفس خود بایستد، و آخر کار او را ببیند.

اینکه می‌گویند: «گربه را دم حجله باید کشت» دربارۀ نفس باید انجام شود. روی نفس را از همان اول باید کم کنیم و الا وقتی قدرت پیدا کند دیگر از پسِ آن برنمی‌آییم. نفس پُررو، زود عصبانی می‌شود، دیر می‌بخشد، کینه‌ای می‌شود، زودرنج خواهد شد، دیر لذت می‌برد، زود شاکی می‌شود، و هزاران خصلت بد دیگر پیدا می‌کند که آدم را بیچاره خواهد کرد.

چرا در درس و بحث‌های معنوی و اخلاقی همیشه به سراغ امور فرعی برویم؟!
در درس و بحث‌های معنوی و اخلاقی چرا همیشه به سراغ امور فرعی یا سرشاخه‌ها برویم و روی آنها کار کنیم؟ مثلاً چرا باید ابتدا به سراغ «شُکر» برویم که با هم صحبت کنیم و همه هم خوششان بیاید ولی بعد هم هیچ‌کس شاکر نشود و آخرش هم بگوییم «شُکر عجب چیز خوبی است! ای‌ کاش ما هم بتوانیم شاکر بشویم!» مگر این نفسِ سرکش و خبیثی که داریم به ما اجازه می‌دهد شاکر بشویم؟!

چرا باید ابتدا در مورد موضوع «صبر» صحبت کنیم؟ مگر این نفس لوس و نُنُر ما قبول می‌کند که ما اهل صبر بشویم؟ ما وقتی می‌توانیم دربارۀ مفاهیم زیبا و خوبی مثل «شُکر»، «صبر»، «سخاوت» و … صحبت کنیم که مسیر اصلی -یعنی مبارزه با هوای نفس- را طی کنیم؛ در این صورت سخن گفتن از هر فضیلتی برای ما مفید خواهد بود و تذکرات موثری خواهند بود؛ به خودمان خواهیم گفت: «من چون مبارزه با هوای نفس نکرده‌ام، بی صبر شدم، ناشاکر شدم، با سخاوت نشدم و …»

نظر دهید »
زن در اسلام از نظر مقام معظم رهبری
ارسال شده در 27 آذر 1396 توسط مريم موحدي در بدون موضوع


خبرگزاری تسنیم: امام‌خامنه‌ای می‌گوید: من این حرفی که می‌گویم خواهش می‌کنم مردها نشنوند؛ چون ممکن است بدشان بیاید! شما خانم‌ها این را بدانید آقایان تا آخر هم مثل یک پسربچه هستند و باید اداره‌شان کنید.
به گزارش خبرگزاری تسنیم، در آستانۀ فرخنده میلاد سرور زنان عالم حضرت زهرای اطهر(س)، پایگاه اطلاع رسانی «بیان معنوی»،  مجموعه‌ای از «بیانات امام خمینی و امام خامنه‌ای در خصوص نقش و جایگاه زن» که شنیده نشده یا کمتر شنیده شده است، را به بانوان گرامی تقدیم کرده است.

اولین بخش این مجموعه در ادامه می‌آید:

برای یک مرد بزرگ، همسر کاری را می‌کند که مادر برای یک بچۀ کوچک آن کار را می‌کند

امام خامنه‌ای:‌ برای یک مرد بزرگ، همسر کاری را می‌کند که مادر برای یک بچۀ کوچک آن کار را می‌کند؛ و زنان دقیق و ظریف، به این نکته آشنا هستند/ طبیعت مرد، طبیعت خام‌تری نسبت به زن است و در میدان خاصی، شکننده‌تر است و مرهم زخم او، فقط و فقط نوازش همسر است حتّی نه نوازش مادر!

مسأله‌ی مادری، مسأله‌ی همسری، مسأله‌ی خانه و خانواده، مسائل بسیار اساسی و حیاتی است…. یعنی شما اگر بزرگترین متخصص پزشکی یا هر رشته‌ی دیگری بشوید، چنانچه زن خانه نباشید، این برای شما یک نقص است.

کدبانوی خانه شما باید باشید؛ اصلًا محور این است. اگر بخواهیم تشبیه ناقصی بکنیم، باید به ملکه‌ی زنبور عسل تشبیه کنیم. کانون خانواده، جایی است که عواطف و احساسات باید در آنجا رشد و بالندگی پیدا کند؛ بچه‌ها محبت و نوازش ببینند؛ شوهر که مرد است و طبیعت مرد، طبیعت خام‌تری نسبت به زن است و در میدان خاصی، شکننده‌تر است و مرهم زخم او، فقط و فقط نوازش همسر است حتّی نه نوازش مادر؛ باید نوازش ببیند. برای یک مرد بزرگ، این همسر کاری را می‌کند که مادر برای یک بچه‌ی کوچک آن کار را می‌کند؛ و زنان دقیق و ظریف، به این نکته آشنا هستند.

(بیانات رهبر معظم انقلاب در دیدار اعضای شورای فرهنگی، اجتماعی زنان؛ 1370/10/04)


امام خامنه‌ای: این حرفی که می‌گویم خواهش می‌کنم مردها نشنوند چون ممکن است بدشان بیاید!

این را شما خانم ها بدانید، وجود شما آن تحولی را در روحیات مرد به وجود می‌آورد که گاه هیچ عاملی نمی‌تواند آن تحول را ایجاد کند. شما می‌توانید دل مرد را گرم کنید و به او امیدواری به زندگی و شوق ادامه کار بدهید. اصلاً این توان در شما هست که در وجود مرد نیرو بدمید. وجود شما این قدر مهم است. مرد هم نسبت به زن همین است. حالا مرد گاهی ممکن است مثلاً اخم‌آلود وارد خانه شود.

اگر زن قدری عقل و پختگی‌اش بیشتر باشد و از اخم او جا نخورد و لبخند نشان دهد و در مقابل محبت بورزد، یواش یواش با افسون محبت، می‌تواند گره اوقات تلخی و بداخلاقی مرد را باز کند و ببیند که او چه احتیاج داشت. من این حرفی که می‌گویم خواهش می‌کنم مردها نشنوند؛ چون ممکن است بدشان بیاید! شما خانم‌ها این را بدانید آقایان تا آخر هم مثل یک پسربچه هستند و باید اداره‌شان کنید. البته اگر این حرف از زبان ما به گوش مردها برسد، لابد از ما گله خواهند کرد. واقعاً خانم‌ها باید این بچّه‌پسری را که حالا ریشش هم بعد از پنجاه، شصت سال زندگی سفید شده اداره کنند.

(بیانات رهبر معظم انقلاب در تاریخ  11/7/ 81 ؛ کتاب خانواده، نشر صهبا، ص70)

نظر دهید »
خواص دارچین
ارسال شده در 27 آذر 1396 توسط مريم موحدي در بدون موضوع

دارچین ادویه‌ای مشهور در تمام دنیاست که فواید زیادی برای سلامتی دارد

 

دارچین، گیاهی است که از پوسته‌ی درونی درخت دارچین تهیه می‌شود. دارچین ادویه‌ای مشهور در تمام دنیاست که فواید زیادی برای سلامتی دارد، مانند کاهش ریسک دیابت، سرطان و بیماری قلبی. دو نوع دارچین وجود دارد:
 
کاسیا: که به آن دارچین معمولی می‌گویند و نوعی است که بیشتر مردم از آن استفاده می‌کنند.

سیلان: که به آن دارچین واقعی می‌گویند و طعمی سبُک‌تر داشته و تلخی‌اش نیز کمتر است.

دارچین کاسیا، بیشتر در فروشگاه‌ها یافت می‌شود و نسبت به دارچین سیلان، بسیار ارزان‌تر است. مصرف دارچین کاسیا در مقادیر کم خطری ندارد اما مصرف زیاد آن می‌تواند مشکلاتی برای سلامتی ایجاد کند، زیرا حاوی مقادیر زیادی از ترکیبی به نام کومارین است.

پژوهش‌ها نشان داده که خوردن زیاد کومارین می‌تواند به کبد آسیب زده و ریسک سرطان را بالا ببرد. ضمنا، مصرف زیاد دارچین کاسیا، عوارض جانبی دیگری نیز دارد که در این مطلب، به 6 مورد آن اشاره می‌کنیم.  

 
 عوارض مصرف زیاد دارچین

۱. آسیب کبد
کاسیا یا همان دارچین معمولی، منبع قابل توجهی از کومارین است. این نوع دارچین تقریبا حاوی 5 میلی گرم کومارین در هر قاشق چایخوری است، در حالیکه دارچین سیلان تنها ردی از کومارین دارد. میزان مجاز توصیه شده روزانه برای مصرف کومارین، تنها 0.1 میلی گرم به ازای هر کیلوگرم از وزن بدن است. یعنی شما می‌توانید در طول روز، فقط نصف یک قاشق چایخوری دارچین کاسیا مصرف کنید. متاسفانه مطالعات زیادی نشان داده‌اند که خوردن زیاد کومارین می‌تواند کبد را سمی کرده و به آن آسیب بزند. مثلا گزارش شده که یک زن 73 ساله، تنها با یک هفته مصرف مکمل دارچین، دچار آسیب کبدی شده بود. البته این شامل مکمل دارچین می‌شود که دوز زیادی از کومارین را داراست.

۲. ریسک سرطان
مطالعاتی که روی حیوانات انجام شده نشان می‌دهد خوردن زیاد کومارین که به وفور در دارچین کاسیا وجود دارد می‌تواند ریسک انواع خاصی از سرطان را افزایش بدهد. مثلا، آزمایش روی جوندگان نشان داد که خوردن زیاد کومارین باعث رشد تومورهای سرطانی در ریه، کبد و کلیه‌ها شده بود.

شیوه‌ای که کورمارین تورمورها را تغذیه می‌کند هنوز مشخص نیست. اما بعضی از دانشمندان باور دارند کومارین می‌تواند به طور مداوم به یک سری از ارگان‌های بدن آسیب بزند و به مرور زمان این آسیب می‌تواند سلول‌های سالم را با سلول‌های سرطانی جایگزین کند.

 

مصرف زیاد دارچین در یک وعده می‌تواند مشکلات تنفسی ایجاد کند


۳. زخم دهان
بعضی از افراد با مصرف زیاد دارچین دچار زخم‌های دهانی می‌شوند. دارچین حاوی سینامالدهید است که ترکیبی است که می‌تواند در صورت مصرف زیاد، واکنش آلرژیک ایجاد کند. ظاهرا مقادیر کم این ادویه چنین واکنشی را در بر ندارد چون بزاق دهان مانع تماس طولانی مدت این مواد شیمیایی با دهان می‌شود. سایر واکنش‌های آلرژیک نسبت به سینامالدهید شامل التهاب زبان یا لثه، احساس سوزش یا خارش و لکه‌های سفید رنگ در دهان می‌شود. هر چند انی علائم خطرناک نیستند اما موجب ناراحتی می‌شوند. فراموش نکنید تنها کسانی دچار زخم دهان ناشی از سینامالدهید می‌شوند که به آن آلرژی داشته باشند. البته به نظر می‌رسد زخم دهانی بیشتر کسانی را دچار می‌کند که به مقدار زیاد از روغن دارچین استفاده می‌کنند یا مدام آدامس‌های دارچینی می‌جوند، چون این محصولات دارای سینامالدهید بیشتری هستند.

۴. پایین آوردن قند خون
قند خون بالای مزمن شده، مشکلی برای سلامتی است که اگر درمان نشود می‌تواند منجر به دیابت، بیماری قلبی و بسیاری از بیماری‌های دیگر شود. دارچین به دلیل توانایی‌اش برای کاهش قند خون نیز شهرت دارد.
 
مطالعات دریافته‌اند این ادویه می‌تواند تاثیرات انسولین را تقلید کند. هر چند خوردن کمی دارچین، قند خون‌تان را پایین می‌آورد اما مصرف زیاد آن می‌تواند کاهش زیادی در قند خون ایجاد کند، که به این وضعیت، هیپو گلیسمی یا افت قند خون می‌گویند که عوارضی چون ضعف و خستگی، احساس گیجی و احتمالا غش کردن دارد. افرادی که در معرض افت قند خون هستند و برای این بیماری دارو مصرف می‌کنند باید در مصرف دارچین احتیاط کنند زیرا دارچین می‌تواند اثرات داور را بیشتر کرده و موجب افت بیش از حد قند خون شود.

۵. مشکلات تنفسی
مصرف زیاد دارچین در یک وعده می‌تواند مشکلات تنفسی ایجاد کند. دلیلش هم این است که این ادویه، بافت ریزی دارد که ممکن است به راحتی وارد بینی شود. تنفس تصادفی دارچین می‌تواند موجب سرفه، احتقان و تنگی نفس شود. همچنین سینامالدهید دارچین، محرکی برای گلو بوده و می‌تواند موجب بروز مشکلات تنفسی شود. افرادی که مبتلا به آسم یا سایر بیماری‌هایی هستند که سیستم تنفسی‌شان را تحت تاثیر قرار می‌دهد باید خیلی مراقب باشند تا اشتباها دارچین را تنفس نکنند چون این افراد بیشتر در معرض مشکلات تنفسی هستند.

۶. احتمال تداخل دارویی
خوردن مقدار کمی دارچین معمولا تداخلی با بیشتر داروها ایجاد نمی‌کند. اما اگر بابت دیابت، بیماری قلبی یا کبدی دارو مصرف می‌کنید، دارچین زیاد می‌تواند مشکل ساز باشد. زیرا دارچین با این داروها تداخل پیدا کرده و تاثیرات یا عوارض جانبی آنها را تشدید می‌کند.

مثلا دارچین کاسیا حاوی کومارین زیادی است که می‌تواند کبد را سمی کرده و به آن آسیب بزند. اگر داروهایی مصرف می‌کنید که کبدتان را تحت تاثیر قرار می‌دهد، مثلاپاراستامول، استامینوفن و استاتین‌ها، مصرف زیاد دارچین می‌تواند ریسک آسیب کبدی را افزایش بدهد. همچنین دارچین ممکن است به کاهش قند خون کمک کند، بنابراین اگر داروی دیابت مصرف می‌کنید این ادویه می‌تواند اثر آن را بیشتر کرده و موجب افت زیادی قند خون شود.

از آنجاییکه این روزها دارچین شهرت زیادی پیدا کرده، خیلی از افراد در تلاش برای مصرف بیشتر این ادویه، مقدار زیادی از آن را بصورت خشک مصرف می‌کنند. این چالش شامل خوردن یک قاشق چایخوری دارچین پودر شده در عرض کمتر از یک دقیقه و بدون نوشیدن آب می‌شود. شاید بی‌خطر به نظر برسد اما واقعا کار خطرناکی است! خوردن دارچین خشک می‌تواند گلو و ریه‌ها را تحریک کند. همچنین ممکن است باعث آسیب دائمی به ریه‌ها شود. چون ریه نمی‌تواند فیبرهای این ادویه را تجزیه کند و در نتیجه در ریه تجمع کرده و باعث التهاب آن می‌شود که به آن پنومونیا یا سینه پهلو می‌گویند. اگر پنومونیا درمان نشده بماند، ریه‌ها برای همیشه زخم شده و احتمالا از کار می‌‌افتند.

 

منبع: bartarinha.ir
داروخانه گیاهی بیتوته

خواص درمانی دارچین
دارچین را وارد زندگی خود کنید !
7 گیاه مفید برای درمان سوء هاضمه
تذکرات در مورد چگونگی دم کردن چای‌های گیاهی
آشنایی با خواص روغن دارچین
دارچین، رمز جوانی 

نظر دهید »
رسیدن به آرامشی بی انتها
ارسال شده در 27 آذر 1396 توسط مريم موحدي در بدون موضوع

مشک را گفتند:

تورا یک عیب هست

با هر که نشینی

از بوی خوشت به او دهی .

گفت:

زیرا که ننگرم با کی ام

به آن بنگرم که من کی ام !

و این یعنی :

رسیدن به آرامشی بی انتها…

نظر دهید »
نماز
ارسال شده در 26 آذر 1396 توسط مريم موحدي در بدون موضوع

آیت الله مظاهری: نماز، مانع سقوط انسان

«نماز يکي از موانع سقوط انسان است و اگر انسان حقيقتاً با نماز باشد و نماز در متن زندگي او باشد، به گونه‌اي که در وقت نماز، به جز نماز همه چيز فراموش شود، سقوط نخواهد کرد.»

 

آیت الله مظاهری معتقد است: اگر کسي بتواند در حدّ توان نماز خود را به نماز پيامبر اکرم«صلي ‌الله ‌عليه ‌وآله ‌وسلّم» و ائمۀ طاهرين«سلام ‌الله ‌عليهم» شبيه سازد؛ يعني جداً به نماز اهميت بدهد، مراعات خضوع و خشوع نماز را بکند، در اوّل وقت و با جماعت نماز بخواند و در به جا آوردن نوافل و به خصوص نماز شب، کوشا باشد، عاقبت او ختم به خير خواهد شد.

اساساً نماز شب، زندگي انسان را زير و رو  و گرفتاري‌هاي او را رفع مي‌کند. نماز اوّل وقت و با جماعت و آن هم در مسجد و با دل و با خضوع و خشوع،‌ کارآيي و سازندگي فراواني دارد. بنابراين به کساني که نگران آيندۀ فرزندان خود هستند، توصيه مي‌شود آنان را با نماز اوّل وقت و با مسجد و جماعت مأنوس کنند تا آن فرزندان صالح و شايسته شوند و منحرف نگردند.

 

نماز، راهنماي سعادت انسان

بنابر تصريح قرآن کريم، سعادت و رستگاري، محتاج صبر و استقامت است و صبر و استقامت، متوقف در نماز مي‌باشد. «وَاسْتَعِينُواْ بِالصَّبْرِ وَالصَّلاَةِ»[1]. در واقع، نماز، انسان را به راه رستگاري هدايت مي‌کند و مانع اثر گذاري جرقّه‌هاي انحرافي روي دل او مي‌شود. نماز زنده است، نماز شعور دارد، نماز عقل رسا دارد و نماز مي‌تواند به آدمي کمک کند و در جايي که ياراي حرکت ندارد و مسير حرکت را نمي‌شناسد، پيشرو حرکت وي شود و راه را به او نشان دهد تا به مقصد اعلي برسد.

افزون بر اين، نماز، براي رفع حوائج و گرفتاري‌هاي دنيا و آخرت، نمازگزار را ياري مي‌رساند. در روايات داريم که اگر انسان هنگام گرفتاري شديد، دو رکعت نماز بخواند و بعد از نماز حاجتش را از خداوند بخواهد، پروردگار عالم حاجتش را به او عنايت مي‌فرمايد.[2] بنابراين اگر مي‌بينيم که خيلي گرفتاريم، براي اين‌ است که به نماز اهميّت نمي‌دهيم. يعني اوّل وقت که همه چيز بايد فداي نماز شود، مساجد خلوت است و خلوت بودن مساجد در وقت نماز، خود گرفتاري و بلاي بزرگي است. اهميّت حقيقي به نماز، دنيا و آخرت آدمي را اصلاح خواهد کرد. نماز مي‌تواند معيشت بد را مبدّل به معيشت خوش و زندگي تلخ را مبدّل به زندگي شيرين کند. در روايات مي‌خوانيم اگر کسي نماز خوب بخواند و اگر نماز او مقبول باشد، يک دعاي مستجاب دارد.[3]

 

عواقب سبک شمردن و اعراض از نماز

قرآن کريم مي‌فرمايد: واي به کسي که مسلمان حسابي نيست و در وقت نماز غافل از نماز است. واي به کسي که در وقت نماز به دنبال غذا خوردن يا کسب و کار يا مشغول گذراندن امور دنيوي  است.

 

«فَوَيْلٌ لِّلْمُصَلِّينَ، الَّذِينَ هُمْ عَن صَلَاتِهِمْ سَاهُونَ»[4]

قرآن کريم، در آيۀ ديگري مي‌فرمايد که چنين کسي به يک زندگي ناخوش در دنيا و آخرت مبتلا خواهد شد.

«و َمَنْ أَعْرَضَ عَن ذِكْرِي فَإِنَّ لَهُ مَعِيشَةً ضَنكًا وَ نَحْشُرُهُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ أَعْمَى»[5]

کسي که از نماز اعراض مي‌کند، نه آنکه نماز نمي‌خواند، بلکه کسي که بد نماز مي‌خواند، يا اوّل وقت نمي‌خواند، به نماز اهميّت لازم را نمي‌دهد و در مسجد و با جماعت نمي‌خواند، دچار  يک زندگي ناخوش و توأم با گرفتاري‌ها و  نگراني‌هاي پي‌در‌پي مي‌شود که حاصل آن دلهره، اضطراب خاطر و پريشاني دائمي است. اما مهم‌تر از آن، اينکه در قيامت کور وارد صف محشر مي‌شود و بي‌کس و بي‌پناه است. در آن هنگام، با خداوند نجوا مي‌کند که خدايا! من که چشم داشتم پس چرا اکنون کور هستم؟ خطاب مي‌شود براي اينکه در دنيا نماز نمي‌خواندي، نماز خوب نمي‌خواندي و اهميّت به نماز نمي‌دادي و به عبارت ديگر ما را فراموش کردي، و اکنون نيز ما تو را فراموش کرديم و  تو به اين حالت رسيدي.

«قالَ رَبِّ لِمَ حَشَرْتَني‏ أَعْمى‏ وَ قَدْ كُنْتُ بَصيراً، قالَ كَذلِكَ أَتَتْكَ آياتُنا فَنَسيتَها وَ كَذلِكَ الْيَوْمَ تُنْسى‏»[6]

در روايات مي‌خوانيم: نماز، در اولين منزل دم مرگ، مونس و راهنماي انسان مي‌شود و در عوالم قبر، برزخ و قيامت به ياري او مي‌شتابد و او را به بهشت رهنمون مي‌شود.[7] از اين‌رو به همگان توصيه مي‌شود که اگر مي‌خواهيد در دنيا و آخرت کمک کار و راهنما داشته باشيد، نماز بخوانيد و با نماز، انس بگيريد تا رستگار شويد.

 

اجتناب از گناه، شرط قبولي نماز

نکته‌اي که بايد مورد توجه جدي قرار گيرد، اين است که هر نمازي، کارآيي لازم را ندارد و نمي‌تواند در دنيا و آخرت به فرياد انسان برسد. در حقيقت، همۀ آنچه راجع به کارآيي چشمگير نماز بيان شد، صرفاً مختصّ نماز مقبول است. نماز بايد علاوه بر صحّت و برخورداري از خضوع يا همان ادب ظاهري، با خشوع و همراه با ادب باطني به جا آورده شود تا مورد قبول پروردگار متعال واقع شود. به عبارت روشن‌تر خداوند سبحان نماز توأم با حضور قلب را قبول مي‌کند. حضور قلب هنگامي رخ مي‌دهد که نمازگزار، از اوّل تا آخر در نماز باشد و حواس او به اين طرف و آن طرف نرود و صرفاً به نماز و معبودي که براي او نماز مي‌خواند توجه داشته باشد. چگونه مي‌توان به چنين جايگاهي دست يافت؟ با فراهم کردن مقدّمات نماز که مهم‌ترين و اساسي‌ترين مقدمه، اجتناب از گناه است.

«إِنَّمَا يَتَقَبَّلُ اللّهُ مِنَ الْمُتَّقِينَ»[8]

در واقع کارآيي نماز، در گرو قبولي آن و قبولي نماز نيز محتاج حضور قلب است و حضور قلب در نماز، با اجتناب جدي از گناهان و رعايت تقوا پديد مي‌آيد. انسان متوجّه مي‌تواند دو رکعت نماز بخواند و بعد از نماز، شاهد رفع گرفتاري‌هاي دنيوي و اخروي خود باشد.

 

نماز حقيقي، معاشقه با خداوند

در مرتبۀ برتر و والاتر، انسان به مقامي مي‌رسد که علاوه بر صحّت نماز و افزون بر اينکه نماز او به واسطۀ رعايت تقوا و حضور قلب، مقبول واقع مي‌شود، از اوّل نماز تا آخر نماز با خداوند تعالي مکالمه و معاشقه دارد و حق‌تعالي به او و نمازي که به جا مي‌آورد، آفرين مي‌گويد. اين نماز، دم مرگ به فرياد انسان مي‌رسد و به او کمک مي‌کند تا به آساني و در حالي که با نشاط است، از دنيا برود.

وقتي آدمي در حمد و سورۀ نماز، به راستي توجه داشته باشد که خداوند با او حرف مي‌زند و در ذکر رکوع و سجده و مابقي اذکار نماز، متوجه باشد که در حال حرف زدن با خداوند تعالي است، نماز او مبدّل به مکالمه و سپس معاشقه با حق‌تعالي مي‌شود و از اين جهت افضل اعمال است. وقتي انسان در نماز دست‌هاي خود را بلند مي‌کند و «الله اکبر» مي‌گويد، معنايش اين‌ است که همه چيز پشت سر او و خداوند در پيش روي او قرار مي گيرد و خود را در محضر خداوند مي‌يابد. نه اينکه مي‌داند، بلکه در آن موقع جداً خدا را مي‌يابد. مثل وقتي که تشنه است و آب مي‌خورد و سيراب مي‌شود و سيراب شدن را مي‌يابد.

ديدن خداوند و يابيدن حق‌تعالي در نماز، نزد بزرگان اهل معرفت، امري عادي است. امام حسين «سلام‌الله‌عليه» در دعاي عرفه مي‌فرمايند: کور باد چشمي که خدا را نبيند. «عَمِيَتْ عَيْنٌ لَا تَرَاك‏»[9]. شبيه اين جملۀ نوراني را ائمۀ طاهرين«سلام‌الله‌عليهم» و من جمله اميرالمؤمنين«سلام ‌الله ‌عليه» در نهج البلاغه دارند[10] .

 

اگر از من بپرسند که والاترين لذت براي بزرگان، به خصوص والاترين لذّت اهل بيت«سلام‌الله‌عليهم» چيست؟ مي‌گويم: نماز.  چنان‌که پيامبر اکرم«صلي‌الله‌عليه‌وآله‌وسلّم» فرموده‌اند: «قُرَّةُ عَيْنِي فِي الصَّلَاة»[11]

«الرَّكْعَتَانِ فِي جَوْفِ اللَّيْلِ أَحَبُّ إِلَيَّ مِنَ الدُّنْيَا وَ مَا فِيهَا»[12]

بالاترين لذت براي اميرالمؤمنين«سلام‌الله‌عليه» اين است که در دل شب بگويد: «الله اکبر» و نماز شب بخواند و گريۀ شوق کند و در آن حالت، مدهوش شود. اهل بيت«سلام‌الله‌عليهم» گاهي در نماز و يا در غير نماز، مدهوش مي‌شدند. بي‌هوش نمي‌شدند، بي‌هوشي براي ما است، بلکه مدهوش مي‌شدند. به اين معنا که هيچ کسي و هيچ چيزي در نظر ايشان نبود و هيچ چيزي و هيچ کسي نمي‌ديدند و تصور نمي‌کردند، جز خداند تعالي و  معلوم است که بالاترين لذت براي يک انسان همين است.

 

تارک نماز، کافر عملي

کافر، به سه قسم منقسم مي‌شود. اوّل: کافر اعتقادي؛ مثل کسي که اصلاً خداوند و معاد و ساير اصول دين را قبول ندارد. دوّم: کافر لفظي؛ يعني خداوند را قبول دارد اما اقرار نمي‌کند. سوّم: کافر عملي؛ يعني اينکه خداوند را قبول دارد و خدا خدا هم مي‌کند، اما از نظر عمل کوتاهي مي‌کند؛ يعني گناه‌کار است يا عبادات را به جا نمي‌آورد.

مرحوم کليني در کتاب شريف کافي، روايت صحيح السّندي نقل مي‌کند که در آن از تارک نماز، به عنوان کافر ياد شده است: شخصي خدمت امام صادق«سلام‌الله‌عليه» آمد و گفت: يابن رسول الله! گناهان کبيره را بشماريد. آن حضرت فرمودند: گناهان کبيره که اکبر همۀ گناهان است، هفت گناه است: اوّل:کُفر؛ دوّم: قتل نفس و آدم کشي؛ سوّم: عاق پدر و مادر؛ چهارم: رباخوري؛ پنجم: خوردن مال بچه يتيم؛ ششم: فرار از جنگ؛ ‌هفتم: تَعَرّب بعدالهجرة، يعني جايي برود که نتواند دينش را حفظ کند.

زراره که از شاگردان امام صادق و از بزرگان است، تعجب کرد و گفت: يابن رسول الله! گناه نماز نخواندن بالاتر است يا خوردن مال بچه يتيم؟ امام صادق فرمودند: کسي که نماز نخواند، گناهش بالاتر از اين است که مال بچه يتيم را بخورد. گفت: يابن رسول الله! چرا در اين هفت مورد، ترک نماز را نشمرديد؟ فرمودند: اوّل چيزي که شمردم چه بود؟ گفت: کفر، فرمودند: کسي که نماز نخواند کافر است.[13]

اين کفر، کفر اعتقادي و لفظي نيست؛ بلکه کفر عملي است. لذا در روايات فراواني آمده است که:

«مَنْ تَرَكَ الصَّلاةَ مُتَعَمِّداً فَقَدْ كَفَرَ»[14]

معنايش اين است که چنين کسي در قيامت، نمي‌تواند در صف مسلمانان باشد. آدم بي نماز نمي‌تواند زير لواي حمد برود، هرچند شيعه باشد، بلکه بايد در صف يهوديان و در نصرانيان و در زمرۀ غير شيعه باشد. جايگاه شيعۀ واقعي مشخص است و زير لواي حمد و در محضر مولا اميرالمؤمنين«سلام‌الله‌عليه» است، ولي کسي که نماز نخواند يا نماز خوب نخواند و به نماز اهميّت ندهد، نمي‌تواند زير لواي حمد باشد و خدا نکند که انسان در قيامت بيچاره باشد و فريادرسي مثل اميرالمؤمنين«سلام‌الله‌عليه» نداشته باشد.

 

پی‌نوشت‌ها :

1. بقره / 45

2. مصباج المتهجّد، ص 302

3. الامالي المفيد، ص 118: «مَنْ أَدَّى فَرِيضَةً فَلَهُ عِنْدَ اللَّهِ دَعْوَةٌ مُسْتَجَابَة»

4. ماعون / 5-4

5. طه / 124

6. طه / 126 – 125

7. الخصال، ج ‏2، ص 522

8. مائده / 24

9. اقبال الاعمال، ص 349، دعاي عرفه

10. نهج البلاغه، حکمت 179

11. الخصال، ج ‏1، ص 165

12. وسائل‏الشيعة، ج 8، ص 156

13. الکافي، ج 2، ص 278

14. عوالي‏اللئالي، ج 2، ص 224

منبع: پایگاه اطلاع رسانی دفتر آیت الله مظاهری

نظر دهید »
  • 1
  • 2
  • ...
  • 3
  • ...
  • 4
  • 5
  • 6
  • ...
  • 7
  • 8

آخرین مطالب

  • قرارداد طب چینی
  • زمستان وعاشقانه هایم
  • توصیه رهبر برای ازدواج آسان
  • ازدواج از نظر رهبر انقلاب
  • نظر رهبر انقلاب در مورد فضای مجازی
  • خودشناسی،دانستن ارزش خود،از زندگی چه میخواهی
  • عاشقانه متن
  • طرز تهیه کیک ساده خونگی
  • درمان گیاهی بیماری معده و...
  • تالاب بین المللی بندر تیاب

آخرین نظرات

  •  
    • بهارسمنان
    در یک بند انگشت
دی 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
    1 2 3 4 5
6 7 8 9 10 11 12
13 14 15 16 17 18 19
20 21 22 23 24 25 26
27 28 29 30      

مریم موحدی بندرتیاب

جستجو

موضوعات

  • همه
  • بدون موضوع

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟
کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان